ايسم در لغت به معناي: اصالت، اصول، رويه و نمونه آن است و در حالت پسوندي معناي: مکتب از آن گرفته مي شود، اين پسوند (شيسم، سيسم، سيزم) از واژه شيسما (Schisma) گرفته شده که در زبان يوناني به معناي شکاف است و در ابتدا در مورد مسلک ها و انشعاب هايي به کار مي رفته که کليسا و مذهب مسيح منشعب مي شده اند و به هر نوع تجزيه و تفکيکي در جامعه و احزاب و مذهب گفته شد و حالا بصورت يک پسوند رايج به دنبال واژه ها و اصطلاحات (سياسي، ادبي، هنري، مذهبي، عرفاني، فرهنگي، قومي و ...) مي آيد و تقريبآ هنوز همان مفهوم اوليه را داراست. پسوند (ism) در زبان انگليسي، isme در زبان فرانسه، ismus در زبان آلماني کاربرد هاي گوناگوني دارد، اين پسوند در پي نام ها و يا صفت ها مي آيد و معناي: راي، عقيده، ايمان، مذهب، گرايش و روش را مي رساند، تلاش هاي زيادي اساتيد و علماي ايراني انجام داده اند که معادلي براي ايسم بيابند و گه گاه از پسوندهايي: مثل گر، گري، گرايي، گرا، انگاري، انگار، باور، باوري، خواهي، گفتاري، آئيني، روشي، استفاده کرده اند اما بصورت مطلق چنين کاري عملي نيست، در جاي مفهوم را مي رساند و در جاي نمي رساند، مگر اينکه در جايي گري به کار ببريم، در جايي خواهي، در جايي... مثلآ ليبراليسم را بگوئيم آزادي خواهي، سوسياليسم را (جامعه باوري Socialism).
اباحي گري: به معناي نفي حلال و حرام الهي و پايبند نبودن به دستور دين در زندگي فردي و اجتماعي
آبسولوتيسم: عقيده به حکومت مطلقه و رياست يک ديکتاتور بر همه افراد يک جامعه
اپورتونيسم: عقيده به بوقلمون صفتي و مطابق شرايط زماني و مکان يعقيده و مسلک عوض کردن
اُپُوزيسيون: به معناي مخالفت يا مخالفان، مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سياسي، اقتصادي
اپولوژيسم: عقيده به کناره گيري از کار دولت و گوشه گيري سياسي
اپيس کوپاليسم: عقيده به طرفداري از حکومت ديني منتخب از مجموعه کليسا هاي ملي
اپيگوريانيسم: عقيده به لغو يا تغيير قانون جامعه در صورتي که مفيد به حال افراد جامعه نباشد
اتريتاريانيسم: عقيده به تحت الشعاع بودن فرد در مقابل جامعه
اتو کراسي: عقيده به سپردن همه امور به يک نفر
آتئيسم: عقيده به انکار خداوند
آريستو کراسي: عقيده به سپردن قدرت به چند نفر متمول يا قدرتمند
استالينيسم: عقيده به تغييراتي که استالين در شوروي در عقايد مارکس و لنين داد
اسکيپيسم: عقيده به کناره گيري و انزوا از فعاليت سياسي و اداري
سکولاريسم: عقيده به اصالت امور دنيوي و هرچه در دنيا موجود است
اسکپ تي کيسم: عقيده به فلسفه شک در باره هرچيز
اگزيستانسياليسم: عقيده به آزادي انسان و اعتقاد به خداوند را نوعي اسارت و مانع رشد بشر مي داند.
آگنوس بي کيسم: عقيده به عدم قبول آنچه که فلاسفه مي گويند.
آگوئيسم: خود پرستي
اُمانيسم: (انسان مداري) انسان جاي خداوند مي نشيند و تكيه گاه تشخيص ارزش ها را انسان مي داند.
امپرياليسم: عقيده به ايجاد امپراطوري اقتصادي از راه تصرف ساير ممالک بهر وسيله اي که هست
آمپريسم: عقيده به تجربه يا مشاهده و عمل در هر نوع ايمان و اعتقاد
آنارشيم: عقيده به عدم وجود زمامدار براي اداره امور
آنارکوسنديکاليسم: عقيده به مخالفت با دولت و تحصيل قدرت به وسائل دموکراتيک
آناپپتيسم: عقيده به تلفيق مرام کمونيسم و سوسياليسم
انترناسيوناليسم: عقيده به خير و سعادت بشر و ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب هاي قومي و با همكاري
آنتي انتکتواليسم: عقيده به اينکه عقل زاده علم است و علم منبع عقل
آنتي کواريانيسم: عقيده به عقايد و آداب قديمي و کهن و اصالت هرچه کهنه است
آنتي سميشيسم: عقيده به نابودي يهوديان براي بهبود وضع زندگي مردم
اندوستريالسم: عقيده به تاثير ماشين و رواج صنعت در زندگي بشر
انديويدواليسم: اصالت فرد و داشتن آزادي و اختيار فردي
اورتارکيسم: عقيده به استقلال اقتصادي
اليگارشي: عقيده به سپردن حکومت به دست عدهاي معدود
اوبژکتيويسم: عقيده به تفوق فراوان براي حقايق بر اساس درک احساس
اوونيسم: عقيده به تلاش براي حفظ حقوق و مزاياي کارگر و بهبود وضع آن
ايدئولوژي: به معناي شناخت" و روشي از انديشه است كه مي خواهد هم جهان را توضيح دهد و هم دگرگون سازد.
ايده آليسم: عقيده به پيروي از افکار و آرزو ها و آمال
بلشويسم: عقيده به ايجاد قدرت سياسي توسط کار گراني که تابع انضباط شديدي هستند
بربريسم: به معناي توحش و بربريت و بدويت
بورژوا : سرمايه داران، سوداگران، پيشه وران و دارندگان مشاغل آزاد که در برابر "پرولتاريا" كه به كارگراني گفته مي شد كه هيچ وسيله توليدي جز نيروي كار خود براي تأمين زندگي ندارند.
پاتريونيسم: ميهن پرستي وطن دوستي افراطي
پارتيکولاريسم: عقيده به حفظ آثار و رسوم و آداب و عادات يک شهر توسط مردم
پارلمانتاريسم: عقيده به ايجاد مسئوليت توسط قوه مجريه در برابر قوه مقننه و پارلمان
پاسيفيسم: صلح طلبي
پاروشياليسم: عقيده به محدوديت فکر
پراگماتيسم: عقيده به فلسفه اصالت عمل
پروببلي تيسم: عقيده به فلسفه احتمال گرايي
پروتستانتيسم ليبرال: اساس دين را تجربه ديني اشخاص مي داند، و در اينكه عقل مي تواند در مسائل الهيات اظهار نظر كند، شك دارند.
پست مدرنيسم: انسان به دليل وابستگي به فرهنگ، زبان، آداب و رسومش نمي تواند به آنها از ديده برتري نگاه كند و نمي توان داوري كرد كه كدام فرهنگ غرب است.
پسي ميسم: عقيده بد بيني نسبت به همه کي همه جا و همه وقت
پلوراليسم: عقيده به عدم انحصار علاقه فردي به پيوستگي هاي سياسي
پلاتونيسم: عقيده به قدرت دولت که وابسته به ميزان اطاعت اتباع کشور از مقررات است
پوزيتيويسم اخلاقي: عقيده به اينکه ارزش هاي اخلاقي واقعيت عقلاني ندارد و خوب و بد, تابع آراء مردم است.
پوزيتيويسم: اعتقاد به اينکه انسان فقط از طريق حس، علم پيدا مي كند
پوپوليسم: مردم باوري, هدف هاي سياسي را بايد بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پيش برد
تروريسم: عقيده به لزوم آدم کشي و ايجاد ترس و وحشت براي ادره حکومت
تروتسکي ايسم: عقيده به اعتدال بين لنينيسم و استالينيسم
تزاريسم: ديکتاتوري
تيراني (تيرانيسيد): حكومت ظالمانه اي كه قدرت را از راه غير قانوني در يونان باستان به دست مي گرفت.
دترمينيسم: عقيده به جبر گرايي
دسپوتيسم: عقيده به سپردن کار هاي يک کشور به دست يک نفر مستبد
دموکراسي: حکومت مردم بر مردم
دوگماتيسم: عقيده به اطاعت صرف و کور کورانه از هر اصل و آيين
ديالکتيک: عقيده به تبعيت از روش فلسفي هگل مبني بر تز آنتي تز و سنتز
راديکاليسم: عقيده به بهبودي ريشه اي و نفي ريشه اي همه چيز
راسيوناليسم: عقل گرايي
رفرميسم: قلمرو دين را تنها رابطه انسان و خداوند مي داند و حذف دين از صحنه اجتماعي و سياسي
رومانتيسم: جنبش هنري، ادبي و فلسفي با تأكيد بر طبيعت و وجود عاطفه و احساس و خيال
روياليسم: عقيده به حکومت مطلق سلطنتي
رئاليسم: عقيده به واقعيت کل در هر مورد و مقصود از کل (دولت )بيشتر است
ژئو پوليتيک: علم مطالعه روابط بين جغرافيا و سياست
سانتراليسم: تمرکز گرايي
سپتي سيسم: اعتقاد به اينکه انسان راهي براي شناخت حقايق ندارد. از اين رو بايد در امور توقف نمايد.
سزاريسم: تزاريسم دسپو تيسم ديکتاتوري
سكولاريسم: دنيوي شدن , دخالت مسائل معنوي و دين و مذهب را در سياست و قانون رد مي كند.
سمپوزيوم: به جلسه اي كه براي بحث و تبادل نظر درباره موضوعي مشخص كه مورد علاقه شركت كنندگان است گفته مي شود.
سنديكاليسم: تريديونيون يا اتحاديه هاي كارگري را در فرانسه سنديكا مي نامند.
سوفيسم: مغلطه گرايي و سفسطه گويي
سوسياليسم: عقيده به کنترل همه امور اقتصادي و صنعتي اجتماع به نفع مردم کشور
سوسياليسم ليبرال: عقيده به کنترل وسايل توليدي و مخالفت با کنترل توزيع محصول
شوونيسم: عقيده به افراط و مبالغه در ميهن پرستي
فاشيسم: عقيده به افراط در استبداد براي رسيدن به ترقي جامعه
فاكسيوناليسم: به معناي حزب است و به مفهوم حزب پرستي و عقيده به لزوم وجود احزاب سياسي
فالانژيسم: حزب فاشيست اسپانيا
فيمينيسم: جنبش زنان و واکنشي در برابر تباهي و از بين رفتن هويت زن
فورماليسم: ظاهر گرايي افراطي
فيزيو کراسي: عقيده به عدم دخالت دولت در امور
فئوداليسم: اشراف و مالكين املاكي را مالك مي باشند و كشاورزان از حقوق سياسي محروم اند، و يا به مقداري كم ازحقوق سياسي و كشور بهره مند هستند.
کاپيتاليسم: عقيده به سرمايه داري
کالونيسم: عقيده به اطاعت کور کورانه از مذهب
کمونيسم: عقيده به مساوات و برابري بين مردم در کليه امور
كنستيتوسيونال: سلطنت مشروطه كه قدرت پادشاه محدود است، و مجلس قوانين را وضع مي كند و پس از تأييد پادشاه براي اجراء در اختيار قوه مجريه قرار مي گيرد.
گوبينيسم: عقيده به تفوق نژاد هاي بشري
لابيگري: نفوذ در قوه قانوگذاري (از راه تماس با دو مجلس و زير نفوذ آوردن آنها) و اعمال كردن نظر خود
لائيسم: مسلكي است با دين و معنويت ضديت دارد معادل معناي سكولاريسم مي باشد.
ليبراليسم: عقيده به آزادي حرفه ها در کليه امور براي افراد بشر
لنينيسم: نوعي از ماركسيسم كه منسوب به "ولاديمير ايليچ لنين"بنيانگذار رژيم كمونيست و پيشواي انقلاب اكتبر 1917 روسيه
ماترياليسم: ماده گرايي عقيده به نفي هر چيز غير از ماده
ماکياوليسم :عقيده به ايجاد دولت مقتدر و سرکوبگر , آن را "فلسفه استبداد جديد" نيز مي خوانند
مارکسيسم: عقيده به فرضيه تکامل تاريخي تمدن و کشمکش طبقاتب و انقاب پرولتاريا از سوي مارکس
مائوئيسم: افكار مائوتسه تونگ رهبر انقلاب كمونيستي چين درباره استراتژي جنگ انقلابي و سازگار كردن ماركسيسم - لنينيسم با اوضاع چين
مدرنيسم: نو شدن , قرار دادن علم. وسايل جديد، شناخت و ذهنيت هاي تازه به جاي روشهاي قديمي و دين.
مرکانتاليسم: عقيه به افزايش صادرات نسبت به واردات براي ايجاد قدرتهاي اقتصادي ملت ها
مولتي پارتيسم: اداره كشور به صورت چند حزبي كه هيچ يك از احزاب به اكثريت مطلق آرا را ندارد.
مونارشي: رژيم سلطنتي اي است كه در آن پادشاه قواي سه گانه را شخصاً در دست دارد.
ميليتاريسم: ارتش سالاري, سروري ارتش بر دستگاه دولت
موبوكراسي : حكومت افراد نالايق و خودسر كه از عرصه هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي دور هستند .
نازيسم: عنوان حكومت آلمان و علامت اختصاري "حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان" در دورة "هيتلر"
ناسيوناليسم: وطن پرستي
نهيليسم: عقيده به پوچ گرايي و اينکه هيچ چيز در دنيا پايدار نيست و بايد از بين برده شود
يوتيليتاريانسيم: فلسفه انتفاعي سود جويي
:: برچسبها:
مکاتب سیاسی ,
ایسم ,
:: بازدید از این مطلب : 918
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14